بریده‌ای از کتاب پسری با 35 کیلو امید اثر آنا گاوالدا

istella

istella

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 13

به خودم گفتم:«یا میری روی تختت و گریه می‌کنی، که حق داری گریه کنی چون زندگیت ارزشی نداره، خودت هم ارزشی نداری و می‌تونی همین الان بمیری بدون هیچ مشکلی؛ یا از روی زمین بلند می‌شی و یه چیزی درست می‌کنی.»

به خودم گفتم:«یا میری روی تختت و گریه می‌کنی، که حق داری گریه کنی چون زندگیت ارزشی نداره، خودت هم ارزشی نداری و می‌تونی همین الان بمیری بدون هیچ مشکلی؛ یا از روی زمین بلند می‌شی و یه چیزی درست می‌کنی.»

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.