بریده‌ای از کتاب عربیکا اثر وحید یامین پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 169

چیزی در مورد یحیی سنوار باقی است که مرا رها نمی‌کند و مرا در درون به ورشکستگی کامل کشانده است. پس از تصویر تاریخ‌ساز از شهادتش؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه‌ش زنده بماند. یحیی می‌دانست زنده او چقدر بدرد اسرائیل می‌خورد؛ او بزرگترین شکار اسرائیل بود؛ تاریخ را برمی‌گردادند. یحیی همه این‌ها را می‌دانست، ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند.

چیزی در مورد یحیی سنوار باقی است که مرا رها نمی‌کند و مرا در درون به ورشکستگی کامل کشانده است. پس از تصویر تاریخ‌ساز از شهادتش؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه‌ش زنده بماند. یحیی می‌دانست زنده او چقدر بدرد اسرائیل می‌خورد؛ او بزرگترین شکار اسرائیل بود؛ تاریخ را برمی‌گردادند. یحیی همه این‌ها را می‌دانست، ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند.

10

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.