بریدهای از کتاب خون خرگوش اثر رضا زنگی آبادی
1404/5/3
صفحۀ 127
چایش را آرام آرام سر کشید. گلویش گرم شد و احساس آرامش کرد. انگار چیزی توی گلویش بود که چای آن را آب کرد و با خودش برد.
چایش را آرام آرام سر کشید. گلویش گرم شد و احساس آرامش کرد. انگار چیزی توی گلویش بود که چای آن را آب کرد و با خودش برد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.