بریده‌ای از کتاب نامیرا اثر صادق کرمیار

نامیرا
بریدۀ کتاب

صفحۀ 210

مرد گفت: "و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خود را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟" ... مرد سوار بر اسب شد: "من قیس بن مسهر صیداوی هستم، فرستاده‌ی حسین بن علی!"

مرد گفت: "و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خود را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟" ... مرد سوار بر اسب شد: "من قیس بن مسهر صیداوی هستم، فرستاده‌ی حسین بن علی!"

1

14

(0/1000)

نظرات

چه قدر این جمله ها رو دوست دارم.  امام شناسی رو در چند جمله باید از او شنید.

0