بریده‌ای از کتاب دیبای دیداری: متن کامل تاریخ بیهقی اثر محمدبن حسین بیهقی

hotarou

hotarou

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 144

و این مسأله ناچار روشن تر باید کرد. اگر طاعنی گوید که اگر آرزو و خشم نبایستی خدای عزوجل در تن مردم نیافریدی جواب آن است که آفریدگار را جل جلاله در هرچه آفریده است مصلحتی است عام و ظاهر اگر آرزو نیافریدی کس سوی غذا که در آن بقای تن است و سوی جفت که در او بقای نسل است نگرایستی و مردم نماندی و جهان ویران گشتی و اگر خشم نیافریدی هیچ کس روی ننهادی سوی کینه کشیدن و خویشتن را از تنگ و ستم نگاه داشتن و به مکافات مشغول بودن و عیال و مال خویش از غاصبان دور گردانیدن و مصلحت یکبارگی منقطع گشتی اما چنان باید و ستوده آن است که قوت آرزو و قوت خشم در طاعت قوت خرد باشند و هر دو را به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند و چنانکه خواهد میراند و میگرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد به تازیانه بیم میکند در وقت و وقتی که حاجت آید میزند و چون آرزو آید شکالش کند و بر آخورش استوار ببنددچنانکه گشاده نتواند شد که اگر گشاده شود خویشتن را هلاک کند و هم آن کس را که بر وی بود و چنان باید که مرد میبداند که این دو دشمن که با ویاند دشمنانی اند که از ایشان صعب تر و قوی تر نتواند بود تا همیشه از ایشان برحذر میباشد که مبادا وقتی او را بفریبانند و بدو نمایند که ایشان دوستان وی اند چنانکه خرد است تا چیزی کند زشت و پندارد که نیکوست و به کسی ستمی رساند و چنان داند که داد کرده است. و هرچه خواهد کرد بر خرد که دوست به حقیقت اوست عرضه کند تا از مکر این دو دشمن ایمن باشد.

و این مسأله ناچار روشن تر باید کرد. اگر طاعنی گوید که اگر آرزو و خشم نبایستی خدای عزوجل در تن مردم نیافریدی جواب آن است که آفریدگار را جل جلاله در هرچه آفریده است مصلحتی است عام و ظاهر اگر آرزو نیافریدی کس سوی غذا که در آن بقای تن است و سوی جفت که در او بقای نسل است نگرایستی و مردم نماندی و جهان ویران گشتی و اگر خشم نیافریدی هیچ کس روی ننهادی سوی کینه کشیدن و خویشتن را از تنگ و ستم نگاه داشتن و به مکافات مشغول بودن و عیال و مال خویش از غاصبان دور گردانیدن و مصلحت یکبارگی منقطع گشتی اما چنان باید و ستوده آن است که قوت آرزو و قوت خشم در طاعت قوت خرد باشند و هر دو را به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند و چنانکه خواهد میراند و میگرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد به تازیانه بیم میکند در وقت و وقتی که حاجت آید میزند و چون آرزو آید شکالش کند و بر آخورش استوار ببنددچنانکه گشاده نتواند شد که اگر گشاده شود خویشتن را هلاک کند و هم آن کس را که بر وی بود و چنان باید که مرد میبداند که این دو دشمن که با ویاند دشمنانی اند که از ایشان صعب تر و قوی تر نتواند بود تا همیشه از ایشان برحذر میباشد که مبادا وقتی او را بفریبانند و بدو نمایند که ایشان دوستان وی اند چنانکه خرد است تا چیزی کند زشت و پندارد که نیکوست و به کسی ستمی رساند و چنان داند که داد کرده است. و هرچه خواهد کرد بر خرد که دوست به حقیقت اوست عرضه کند تا از مکر این دو دشمن ایمن باشد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.