بریده‌ای از کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس اثر گیلیان مک دان

baran noor

baran noor

1403/10/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 185

صدای میکن رشته افکارش را پاره کرد:«کت من بابابزرگت هستم. همیشه کنارت هستم، قول می دم.» کت وقتی حرف های او را شنید، خقیقت را فهمید. او دستش را به طرف میکن دراز کرد، میکن هم دستش را دور دست های او حلقه کرد. دیگر حرفی برای گفتن نمانده بود...

صدای میکن رشته افکارش را پاره کرد:«کت من بابابزرگت هستم. همیشه کنارت هستم، قول می دم.» کت وقتی حرف های او را شنید، خقیقت را فهمید. او دستش را به طرف میکن دراز کرد، میکن هم دستش را دور دست های او حلقه کرد. دیگر حرفی برای گفتن نمانده بود...

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.