بریدۀ کتاب

 هواتو دارم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

همین که گوشی اش زنگ خورد،دیدم نوشته:«عیال» چشم هایم براق شد. _عیال؟شبیه اسمی که جلال آل احمد به سیمین دانشور می گفت؟ _آره دیگه.از این به بعد تو عهد و عیال منی. خندیدم. _آقا،اهل و عیال درسته،نه عهد و عیال. _نه دیگه.تو از این به بعد هم عهد منی،هم عیال من!

همین که گوشی اش زنگ خورد،دیدم نوشته:«عیال» چشم هایم براق شد. _عیال؟شبیه اسمی که جلال آل احمد به سیمین دانشور می گفت؟ _آره دیگه.از این به بعد تو عهد و عیال منی. خندیدم. _آقا،اهل و عیال درسته،نه عهد و عیال. _نه دیگه.تو از این به بعد هم عهد منی،هم عیال من!

36

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.