بریده‌ای از کتاب نخل و همسایه ها اثر غائب طعمه فرمان

نجمه صافدل

نجمه صافدل

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 30

پاهایش را شست.روی تختش دراز کشید. تصمیم گرفت خواب تا لنگِ ظهر را تجربه کند، عینِ "وضع خوب ها"، عینِ "پولدارها"، یک دلِ سیر می خوابید و منتظرِ مصطفا می ماند که بیاید و "سلیمه خاتون" صدایش کند...

پاهایش را شست.روی تختش دراز کشید. تصمیم گرفت خواب تا لنگِ ظهر را تجربه کند، عینِ "وضع خوب ها"، عینِ "پولدارها"، یک دلِ سیر می خوابید و منتظرِ مصطفا می ماند که بیاید و "سلیمه خاتون" صدایش کند...

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.