بریدهای از کتاب پرده اثر آگاتا کریستی
1404/6/21
صفحۀ 16
الان که به گذشته نگاه میکنی، چشمهایت پر از اشک می شود و میگویی: چه روزهای خوبی بود. جوان و امیدوار بودم . اما دوست من آنوقت اصلا احساس خوشبختی نمیکردی.
الان که به گذشته نگاه میکنی، چشمهایت پر از اشک می شود و میگویی: چه روزهای خوبی بود. جوان و امیدوار بودم . اما دوست من آنوقت اصلا احساس خوشبختی نمیکردی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.