بریدهای از کتاب پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا اثر مهدی قزلی
1404/3/19
صفحۀ 110
حجت گفت:« پسری از عقب تریلی بالا آمد. به او گفتم: ``برو پایین پسرجان، الان تریلی سرعت میگیرد، خطر دارد!`` پسر گفت:`` اگر نروم پایین، چه کار میکنی؟`` گفتم:`` میخورمت.`` پسر نگاهی به هیکل من کرد و بیدرد سر رفت پایین.»
حجت گفت:« پسری از عقب تریلی بالا آمد. به او گفتم: ``برو پایین پسرجان، الان تریلی سرعت میگیرد، خطر دارد!`` پسر گفت:`` اگر نروم پایین، چه کار میکنی؟`` گفتم:`` میخورمت.`` پسر نگاهی به هیکل من کرد و بیدرد سر رفت پایین.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.