بریده‌ای از کتاب درمان شوپنهاور اثر اروین دی. یالوم

بریدۀ کتاب

صفحۀ 293

در یک روز سرد زمستانی تعدادی خارپشت کاملا نزدیک به هم خود را جمع کردند تا از طریق گرمای بدن یکدیگر از یخ زدن محافظت شوند. اما خیلی زود متوجه اثر دردناک تیغ های یکدیگر شده و از هم فاصله گرفتند. هنگامی که مجددا به گرمای یکدیگر احتیاج پیدا کردند، دور هم جمع شدند، ولی اثر تیغ ها دوباره احساس شد، بنابراین آنها بین دو بدی گرفتار شده بودند. نیاز به اجتماع، انسان را از خلأ و یکنواختی زندگی بیرون برده آنها را به سوی یکدیگر می‌کشاند، اما بسیاری از خصوصیات ناخوشایند و تنفرانگیز آنها را دوباره از هم جدا می‌کند.

در یک روز سرد زمستانی تعدادی خارپشت کاملا نزدیک به هم خود را جمع کردند تا از طریق گرمای بدن یکدیگر از یخ زدن محافظت شوند. اما خیلی زود متوجه اثر دردناک تیغ های یکدیگر شده و از هم فاصله گرفتند. هنگامی که مجددا به گرمای یکدیگر احتیاج پیدا کردند، دور هم جمع شدند، ولی اثر تیغ ها دوباره احساس شد، بنابراین آنها بین دو بدی گرفتار شده بودند. نیاز به اجتماع، انسان را از خلأ و یکنواختی زندگی بیرون برده آنها را به سوی یکدیگر می‌کشاند، اما بسیاری از خصوصیات ناخوشایند و تنفرانگیز آنها را دوباره از هم جدا می‌کند.

10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.