بریدهای از کتاب قرار بی قرار اثر فاطمه سادات افقه
1403/12/20
صفحۀ 251
همیشه میگفت:« موقع عملیاتها ضربان قلبم بالا میره!» راست میگفت . تنها خودش اینطور نبود، همگی نفسمان موقع عملیاتها بند میآود و لبهایمان کبود میشد. به قول سید :«همه میترسند .آدم شجاع کسی نیست که نترسه ،شجاع کسیه که میترسه ولی میگه خدایا ببین قلبم داره میزنه، خدایا ببین دارم میترسم ولی به خاطر تو بر ترسم غلبه میکنم. میترسم برم اما به خاطر تو میرم . به سمتم گلوله میاد، میترسم گلوله بزنم ولی به خاطر تو میزنم. به خاطر تو میزنم چون تو عشق منی ،خدای منی، چون همه وجودم برای توئه به ترسم غلبه میکنم و میزنم!»
همیشه میگفت:« موقع عملیاتها ضربان قلبم بالا میره!» راست میگفت . تنها خودش اینطور نبود، همگی نفسمان موقع عملیاتها بند میآود و لبهایمان کبود میشد. به قول سید :«همه میترسند .آدم شجاع کسی نیست که نترسه ،شجاع کسیه که میترسه ولی میگه خدایا ببین قلبم داره میزنه، خدایا ببین دارم میترسم ولی به خاطر تو بر ترسم غلبه میکنم. میترسم برم اما به خاطر تو میرم . به سمتم گلوله میاد، میترسم گلوله بزنم ولی به خاطر تو میزنم. به خاطر تو میزنم چون تو عشق منی ،خدای منی، چون همه وجودم برای توئه به ترسم غلبه میکنم و میزنم!»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.