بریدهای از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی اثر عطیه عطارزاده
1403/3/22
صفحۀ 75
به چیزهایی میاندیشم که میشود داشت و از دست داد. به آنهایی که نمیشود داشت و از دستشان هم نداد. به حسرت فکر میکنم که تنها حس حقیقی دنیاست. مادر میگوید خیال، بزرگترین موهبت هر انسانی است. آن بیرون آدمها عاشق میشوند اما عشقشان میگذارد میرود. ثروتمند میشوند اما ثروتشان یک شبه به باد میرود. آدمها یکدیگر را به توهم ساختن جهانی بهتر میکشند اما جهان به هیچ وجه بهتر نمیشود. در جهان خیال اما میتوان صاحب ابدی همه چیز شد. میتوان هر چیزی را به دلخواه ساخت. در جهان خیال هر انتخاب، امکانی دیگر را منتفی نمیکند. اینجا جهان بدون مرز و دود و خون و تلخی است. میتوان همه چیز را یکجا داشت. میتوان ثروتمند شد یا اگر نه فقیر و باز ثروتمند. حتی میتوان مرد و زنده شد و باز مرد و باز زنده شد و تا ابد ادامه داد. مادر میگوید آدمها آن بیرون وقتی میمیرند که تازه وارد جهان خیال شدهاند. وقتی که فهمیدهاند همهی عمر در چه فریب بزرگی زندگی کردهاند.
به چیزهایی میاندیشم که میشود داشت و از دست داد. به آنهایی که نمیشود داشت و از دستشان هم نداد. به حسرت فکر میکنم که تنها حس حقیقی دنیاست. مادر میگوید خیال، بزرگترین موهبت هر انسانی است. آن بیرون آدمها عاشق میشوند اما عشقشان میگذارد میرود. ثروتمند میشوند اما ثروتشان یک شبه به باد میرود. آدمها یکدیگر را به توهم ساختن جهانی بهتر میکشند اما جهان به هیچ وجه بهتر نمیشود. در جهان خیال اما میتوان صاحب ابدی همه چیز شد. میتوان هر چیزی را به دلخواه ساخت. در جهان خیال هر انتخاب، امکانی دیگر را منتفی نمیکند. اینجا جهان بدون مرز و دود و خون و تلخی است. میتوان همه چیز را یکجا داشت. میتوان ثروتمند شد یا اگر نه فقیر و باز ثروتمند. حتی میتوان مرد و زنده شد و باز مرد و باز زنده شد و تا ابد ادامه داد. مادر میگوید آدمها آن بیرون وقتی میمیرند که تازه وارد جهان خیال شدهاند. وقتی که فهمیدهاند همهی عمر در چه فریب بزرگی زندگی کردهاند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.