بریدۀ کتاب

دروازه خورشید
بریدۀ کتاب

صفحۀ 123

دیروز برایت قطره آوردم. چشم‌هایت را باز کردم و در آن قطره ریختم. می‌دانی اسم قطره چیست؟ اسمش "اشک چشم" است. به قطرهٔ شستشوی چشم می‌گویند اشک. می‌روند داروخانه و برای چشمشان اشک می‌خرند و ما کمتر وقتی هست که بتوانیم جلوی اشکمان را بگیریم. مادرم گفت: "دوای ما اشکمان است." ... برادر! دست‌کم یک بار گریه کن. به حال خودت و به حال من گریه کن.

دیروز برایت قطره آوردم. چشم‌هایت را باز کردم و در آن قطره ریختم. می‌دانی اسم قطره چیست؟ اسمش "اشک چشم" است. به قطرهٔ شستشوی چشم می‌گویند اشک. می‌روند داروخانه و برای چشمشان اشک می‌خرند و ما کمتر وقتی هست که بتوانیم جلوی اشکمان را بگیریم. مادرم گفت: "دوای ما اشکمان است." ... برادر! دست‌کم یک بار گریه کن. به حال خودت و به حال من گریه کن.

10

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.