بریدهای از کتاب بی پروا اثر لورن رابرتس
1404/4/10

بی پروا جلد 2
4.6
55
صفحۀ 446
مقابل رویش می پرم، خم می شوم پاهایش را می گیرم و او را روی شانه ی سالمم می اندازم. از دردی که در بدنم می پیچد زبانم را گاز می گیرم، اما صدای خنده اش شفابخش است، باعث می شود آدم اسمش را هم فراموش کند، چه برسد به دردش.
مقابل رویش می پرم، خم می شوم پاهایش را می گیرم و او را روی شانه ی سالمم می اندازم. از دردی که در بدنم می پیچد زبانم را گاز می گیرم، اما صدای خنده اش شفابخش است، باعث می شود آدم اسمش را هم فراموش کند، چه برسد به دردش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.