بریده‌ای از کتاب نفرین بال سوخته: خواب سقوط اثر زهرا افشار

وایولت

وایولت

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 161

رایان دست دراز کرد و با صمیمیت پیشانی آترا را بوسید:《باید اعتراف کنم که تو تمام عمرم هیچ وقت بهترین دوستی نداشتم. حالا خوشحالم که بالاخره تونستم پیداش کنم!》

رایان دست دراز کرد و با صمیمیت پیشانی آترا را بوسید:《باید اعتراف کنم که تو تمام عمرم هیچ وقت بهترین دوستی نداشتم. حالا خوشحالم که بالاخره تونستم پیداش کنم!》

43

5

(0/1000)

نظرات

وایولت

وایولت

7 روز پیش

شاید گاهی همه فقط یه همچین رفیقی بخوان:))
2

0

آگاتا هولمز

آگاتا هولمز

7 روز پیش

رفیق😔😂؟ 

0

وایولت

وایولت

7 روز پیش

بابا اینا یک ماهه همو میشناسن بعد عین داداش باهم  متحدن... من میتونم کتاب رو فقط بخاطر روابط بین شخصیت ها ادامه بدم چه عاشقانه ها چه دوستی ها....
@Agatha.Holmes 

0