بریدهای از کتاب به امید دل بستم اثر لان کالی
1403/5/4
صفحۀ 442
همانطور که اشک هایم فرو میریزند میفهمم همیشه دوست داشتم بدانم دو خورشیدی که در چشم هایش جاخوش کردهاند ، با ماه های داخل چشم های من جور در میایند یا نه ؛ تا اینکه چشم هایش برای همیشه بسته شدند و هر شبی که پس از آن شب آمد آسمان گریست
همانطور که اشک هایم فرو میریزند میفهمم همیشه دوست داشتم بدانم دو خورشیدی که در چشم هایش جاخوش کردهاند ، با ماه های داخل چشم های من جور در میایند یا نه ؛ تا اینکه چشم هایش برای همیشه بسته شدند و هر شبی که پس از آن شب آمد آسمان گریست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.