بریدهای از کتاب دختر عموی من راشل اثر داریوش شاهین
1402/11/23
صفحۀ 100
تاکنون در زندگی خود را تا این اندازه عصبی و خسته نیافته بودم. حتی روزهای تلاش در هوای آزاد در فصل درو، گفتوگو با کشاورزانی که قرضشان را نپرداخته بودند، سعی در حل اختلاف دهقانان با همسایههایشان، هیچیک قابل قیاس با پنج دقیقه گفتوگو با زنی نبود که ناگهان شادیش به خشم مبدل میشد. با خود فکر کردم آیا آخرین اسلحه زنان اشکشان است؟ آیا آنها میدانند این اسلحه چه اثری روی تماشاگر دارد؟
تاکنون در زندگی خود را تا این اندازه عصبی و خسته نیافته بودم. حتی روزهای تلاش در هوای آزاد در فصل درو، گفتوگو با کشاورزانی که قرضشان را نپرداخته بودند، سعی در حل اختلاف دهقانان با همسایههایشان، هیچیک قابل قیاس با پنج دقیقه گفتوگو با زنی نبود که ناگهان شادیش به خشم مبدل میشد. با خود فکر کردم آیا آخرین اسلحه زنان اشکشان است؟ آیا آنها میدانند این اسلحه چه اثری روی تماشاگر دارد؟
6
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.