بریدۀ کتاب
1402/6/15
4.7
10
صفحۀ 31
وقتی روح بزرگ شد جسم و تن چاره ای ندارد جز آن که به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می رود روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می دهد برای اینکه آسایش داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند و بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خویش می بیند، به تن می گوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان کوتاهی نکنی. روح وقتی بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود.
وقتی روح بزرگ شد جسم و تن چاره ای ندارد جز آن که به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می رود روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می دهد برای اینکه آسایش داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند و بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفه خویش می بیند، به تن می گوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان کوتاهی نکنی. روح وقتی بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود.
23
1402/6/15
0