بریدهای از کتاب دلتنگی در فروشگاه اچ مارت اثر میشل زانر
1403/12/4
صفحۀ 353
اگر خدایی وجود داشت، به احتمال زیاد مادرم، نزد او رفته بود و میگفت باید کاری کند که اتفاقات خوبی برای من بیفتد. و اگر باید درست در نقطه عطف زندگیمان و دقیقا زمانی که اوضاع داشت خوب میشد، از همدیگر جدا میشدیم، حداقل کاری که خدا میتوانست انجام دهد این بود که کاری کند چند مورد از آرزوهای دست نیافتنی دختر او به حقیقت بپیوندد.
اگر خدایی وجود داشت، به احتمال زیاد مادرم، نزد او رفته بود و میگفت باید کاری کند که اتفاقات خوبی برای من بیفتد. و اگر باید درست در نقطه عطف زندگیمان و دقیقا زمانی که اوضاع داشت خوب میشد، از همدیگر جدا میشدیم، حداقل کاری که خدا میتوانست انجام دهد این بود که کاری کند چند مورد از آرزوهای دست نیافتنی دختر او به حقیقت بپیوندد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.