بریدهای از کتاب 976 روز در پس کوچه های اروپا اثر محمد دلاوری
1403/2/24
صفحۀ 69
اولین بار که شهرداری زباله مان را از جلوی در خانه برد پسرم ذوق زده فریاد زد: «بابا بابا زباله مان را بردند. این تجربه ی احمد است دوست و هم کارم در بروکسل در بلژیک زباله ها باید در خانه تفکیک شوند؛ کاغذ در دایره ای سفید Stop روی کیسه میزد و زباله همان جا می ماند تا صاحبش عملیات تفکیک را با دقت انجام دهد. برای ما که در ایران کل زباله ها را مخلوط میکردیم و جلوی ساختمان یا در سطل های بزرگ خیابان می انداختیم همین تفکیک ساده کیسه ی زرد پلاستیک در کیسه ی آبی و زباله های تر در کیسه ی سفید ریخته شود و مطابق زمان بندی مشخص مقابل ساختمان قرار گیرد وگرنه مأمور بردن زباله، یک برچسب هم کمی سخت بود اما کار به همین جا ختم نمی شد.
اولین بار که شهرداری زباله مان را از جلوی در خانه برد پسرم ذوق زده فریاد زد: «بابا بابا زباله مان را بردند. این تجربه ی احمد است دوست و هم کارم در بروکسل در بلژیک زباله ها باید در خانه تفکیک شوند؛ کاغذ در دایره ای سفید Stop روی کیسه میزد و زباله همان جا می ماند تا صاحبش عملیات تفکیک را با دقت انجام دهد. برای ما که در ایران کل زباله ها را مخلوط میکردیم و جلوی ساختمان یا در سطل های بزرگ خیابان می انداختیم همین تفکیک ساده کیسه ی زرد پلاستیک در کیسه ی آبی و زباله های تر در کیسه ی سفید ریخته شود و مطابق زمان بندی مشخص مقابل ساختمان قرار گیرد وگرنه مأمور بردن زباله، یک برچسب هم کمی سخت بود اما کار به همین جا ختم نمی شد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.