بریدهای از کتاب پایی که جا ماند اثر ناصر حسینی پور
دیروز
صفحۀ 47
با مشاهده پیکر دوستان شهیدم در جاده، بغض سنگین و نفسگیری گلویم را میفشرد و هر لحظه امکان ترکیدنش وجود داشت؛ افسوس که معرکه نبرد و میدان جهاد جای گریستن نبود.
با مشاهده پیکر دوستان شهیدم در جاده، بغض سنگین و نفسگیری گلویم را میفشرد و هر لحظه امکان ترکیدنش وجود داشت؛ افسوس که معرکه نبرد و میدان جهاد جای گریستن نبود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.