بریده‌ای از کتاب آبنبات نارگیلی اثر مهرداد صدقی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 343

راز تا وقتی در دل آدم می‌ماند آدم فکر میکند اگر به کسی بگوید انگار دارد توی خیابان لخت راه می‌رود و با خجالت فراوان حس میکند دارد رسوا می‌شود. اما رازت را به اولین نفر که می‌گویی دیگر از فاش کردن آن نزد کس دیگر خجالت نمیکشی و راه‌به‌راه به بقیه هم می‌گویی و به خودت می‌آیی میبینی داری لخت راه می‌روی و عین خیالت نیست.

راز تا وقتی در دل آدم می‌ماند آدم فکر میکند اگر به کسی بگوید انگار دارد توی خیابان لخت راه می‌رود و با خجالت فراوان حس میکند دارد رسوا می‌شود. اما رازت را به اولین نفر که می‌گویی دیگر از فاش کردن آن نزد کس دیگر خجالت نمیکشی و راه‌به‌راه به بقیه هم می‌گویی و به خودت می‌آیی میبینی داری لخت راه می‌روی و عین خیالت نیست.

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.