بریده‌ای از کتاب آن مرد با باران می آید اثر وجیهه سامانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 197

-نذاشتی شهید بشم ها. می خندم: -حالا بیا و خوبی کن.بی چاره!از دهن اژدهای مرگ نجاتت دادم.حالا این عوض تشکرته؟

-نذاشتی شهید بشم ها. می خندم: -حالا بیا و خوبی کن.بی چاره!از دهن اژدهای مرگ نجاتت دادم.حالا این عوض تشکرته؟

46

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.