بریده‌ای از کتاب لاک صورتی اثر جلال آل احمد

کوثر

کوثر

1404/5/28

بریدۀ کتاب

صفحۀ 13

کمی سرخاب را با وازلینی که برای چرب کردن پشت دست‌ های خشک شده اش، که دایم می ‌ترکید، خریده بود، مخلوط می ‌کرد و به لب خود می ‌مالید. تا به حال سه بار این کار را کرده بود. مزه این ماتیک جدید زیاد خوشایند نبود؛ ولی برای او اهمیت نداشت. خونی که از احساس زیبایی لب‌های رنگ شده اش به صورت او می ‌دوید، آن قدر گرمش می ‌کرد و چنان به وجد و شعفش وا می  داشت که همه چیز را فراموش می‌ کرد.

کمی سرخاب را با وازلینی که برای چرب کردن پشت دست‌ های خشک شده اش، که دایم می ‌ترکید، خریده بود، مخلوط می ‌کرد و به لب خود می ‌مالید. تا به حال سه بار این کار را کرده بود. مزه این ماتیک جدید زیاد خوشایند نبود؛ ولی برای او اهمیت نداشت. خونی که از احساس زیبایی لب‌های رنگ شده اش به صورت او می ‌دوید، آن قدر گرمش می ‌کرد و چنان به وجد و شعفش وا می  داشت که همه چیز را فراموش می‌ کرد.

15

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.