بریده‌ای از کتاب نامه به پدر اثر فرانتس کافکا

かなし

かなし

15 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 69

از آن هنگام که شروع به اندیشیدن کرده ام، تصدیقِ هستیِ غیر مادی‌ام، آن قدر رنج‌های سهمگینی برایم به بار آورده که دیگر نسبت به باقی رنـــج‌های زندگانی بی‌اعتنا شدم🖤/ لیکن آن حس بی‌اعتنایی که من داشتم، در هیچکس ندیدم، حسی سرد، کمی پنهانی، فساد ناپذیر، حسی که به طور خشونت آمیزی از خودش راضی بود. در وجــودِ کودکــی که من بودمــ🧸🖤، کودکی که خود به اندازه ی کافی غریبــ بود، آن غرابت سرد، آن بی‌اعتنایی تا متهم کردن خویش پیش می‌رفتــ...

از آن هنگام که شروع به اندیشیدن کرده ام، تصدیقِ هستیِ غیر مادی‌ام، آن قدر رنج‌های سهمگینی برایم به بار آورده که دیگر نسبت به باقی رنـــج‌های زندگانی بی‌اعتنا شدم🖤/ لیکن آن حس بی‌اعتنایی که من داشتم، در هیچکس ندیدم، حسی سرد، کمی پنهانی، فساد ناپذیر، حسی که به طور خشونت آمیزی از خودش راضی بود. در وجــودِ کودکــی که من بودمــ🧸🖤، کودکی که خود به اندازه ی کافی غریبــ بود، آن غرابت سرد، آن بی‌اعتنایی تا متهم کردن خویش پیش می‌رفتــ...

23

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.