بریدهای از کتاب پذیرفتن - مجموعه شعر - اثر گروس عبدالملکیان
1403/9/6
صفحۀ 23
شخصیت هایی در من اند که باهم حرف نمی زنند که همدیگر را غمگین می کنند که هرگز دور یک میز غذا نخورده اند شخصیت هایی در من اند که با دست هایم شعر می نویسند با دست هایم اسکناس های مرده را ورق می زنند دست هایم را مشت می کنند دست هایم را بر لبهی مبل می گذارند و همزمان که این یکی می نشیند دیگری بلند می شود، می رود شخصیت هایی در من اند که با برف ها آب می شوند با رودها می روند و سال ها بعد در من می بارند شخصیت هایی در من اند که در گوشه ای نشسته اند و مثل مرگ با هیچکس حرف نمی زنند شخصیت هایی در من اند که دارند دیر می شوند دارند پایین می روند دارند غروب می کنند و آن یکی هم نشسته است روبروی این غروب، چای می خورد شخصیت هایی در من اند که همدیگر را زخمی می کنند همدیگر را می کشند همیدیگر را در خرابه های روحم خاک می کنند من اما با تمام شخصیت هایم دوستت دارم
شخصیت هایی در من اند که باهم حرف نمی زنند که همدیگر را غمگین می کنند که هرگز دور یک میز غذا نخورده اند شخصیت هایی در من اند که با دست هایم شعر می نویسند با دست هایم اسکناس های مرده را ورق می زنند دست هایم را مشت می کنند دست هایم را بر لبهی مبل می گذارند و همزمان که این یکی می نشیند دیگری بلند می شود، می رود شخصیت هایی در من اند که با برف ها آب می شوند با رودها می روند و سال ها بعد در من می بارند شخصیت هایی در من اند که در گوشه ای نشسته اند و مثل مرگ با هیچکس حرف نمی زنند شخصیت هایی در من اند که دارند دیر می شوند دارند پایین می روند دارند غروب می کنند و آن یکی هم نشسته است روبروی این غروب، چای می خورد شخصیت هایی در من اند که همدیگر را زخمی می کنند همدیگر را می کشند همیدیگر را در خرابه های روحم خاک می کنند من اما با تمام شخصیت هایم دوستت دارم
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.