بریده‌ای از کتاب توپ مرواری اثر صادق هدایت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 13

چون این شخص ذوق مِیگساری و نقاشی و موسیقی و مجسمه‌سازی و استنجای با کاغذ داشت و اسلام دست و پایش را توی پوست گردو گذاشته بود و برعکس از تعدد زوجات و صیغه و روضه‌خوانی و مرثیه و مداحی و تعزیه و نوحه‌خوانی و تکدی و تسلیم و رضا و روزه و زوزه و مُرده‌پرستی و تقیّه و محلل و غسل میت در آب روان و استحباب تحت الحنَک شکار بود، با خودش گفت: «راستش این عربهای سوسمارخور بد دَک و پوز بوگندو دیگر شورش را در آورده‌اند. تا حالا هر غلطی می‌کردند، دندان روی جیگر می‌گذاشتم. من حاضر نبودم تمام دستگاه بخور و بچاپ خلافت را با یک موی زهار فندق تاخت بزنم اما حالا که سگ نازنینم را به جرم اینکه پر و پاچه این مردکه جلاد را گرفته، کشتند، پدری ازشان دربیاورم که توی داستانها بنویسند.

چون این شخص ذوق مِیگساری و نقاشی و موسیقی و مجسمه‌سازی و استنجای با کاغذ داشت و اسلام دست و پایش را توی پوست گردو گذاشته بود و برعکس از تعدد زوجات و صیغه و روضه‌خوانی و مرثیه و مداحی و تعزیه و نوحه‌خوانی و تکدی و تسلیم و رضا و روزه و زوزه و مُرده‌پرستی و تقیّه و محلل و غسل میت در آب روان و استحباب تحت الحنَک شکار بود، با خودش گفت: «راستش این عربهای سوسمارخور بد دَک و پوز بوگندو دیگر شورش را در آورده‌اند. تا حالا هر غلطی می‌کردند، دندان روی جیگر می‌گذاشتم. من حاضر نبودم تمام دستگاه بخور و بچاپ خلافت را با یک موی زهار فندق تاخت بزنم اما حالا که سگ نازنینم را به جرم اینکه پر و پاچه این مردکه جلاد را گرفته، کشتند، پدری ازشان دربیاورم که توی داستانها بنویسند.

34

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.