بریده‌ای از کتاب خون بر برف اثر یو نسبو

مهران م

مهران م

1403/10/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 88

در ساحل دریاچه نشستم و به سطح پر تلألو آب نگاه کردم و با خودم فکر کردم این تمام چیزی است که باقی میگذاریم،چند موج خفیف در آب،چند لحظه ای موجود و بعد ناموجود.انگار نه انگار که موجی وجود داشته.انگار نه انگار که مایی وجود داشته ایم.

در ساحل دریاچه نشستم و به سطح پر تلألو آب نگاه کردم و با خودم فکر کردم این تمام چیزی است که باقی میگذاریم،چند موج خفیف در آب،چند لحظه ای موجود و بعد ناموجود.انگار نه انگار که موجی وجود داشته.انگار نه انگار که مایی وجود داشته ایم.

172

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.