بریدۀ کتاب
1402/10/25
صفحۀ 65
فقط ساکت به حرفهایش گوش میدادم و نگاه میکردم به خطوط شکستهی صورتش که کمکم روی صورت من هم هویدا میشد. به پیوندِ ناگزیرِ بودنِ من و او فکر میکردم و به مکرر بودنِ «ما». تمام عمر نخواسته بودم او باشم اما مثل او میخندیدم و مثل او تعجب میکردم و دندانهای جلوییام از همانجا داشت میپوسید که دندانهای او. مثل او بدبین بودم و نق میزدم. مثل او سادهلوح و بدجنس بودم. مثل او خوب و بد بودم. من تکرار او بودم. تکرار یا، آنطور که لغتنامهی منتهیالارب میگوید، «بارها برگردانیدن چیز را».
فقط ساکت به حرفهایش گوش میدادم و نگاه میکردم به خطوط شکستهی صورتش که کمکم روی صورت من هم هویدا میشد. به پیوندِ ناگزیرِ بودنِ من و او فکر میکردم و به مکرر بودنِ «ما». تمام عمر نخواسته بودم او باشم اما مثل او میخندیدم و مثل او تعجب میکردم و دندانهای جلوییام از همانجا داشت میپوسید که دندانهای او. مثل او بدبین بودم و نق میزدم. مثل او سادهلوح و بدجنس بودم. مثل او خوب و بد بودم. من تکرار او بودم. تکرار یا، آنطور که لغتنامهی منتهیالارب میگوید، «بارها برگردانیدن چیز را».
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.