بریدهای از کتاب عاشقی به سبک ون گوگ اثر محمدرضا شرفی خبوشان
1403/9/8
صفحۀ 42
چیزی در من ریخته است که نمیدانم چیست. فقط یک چیز خاص نیست که در من ریخته است، خیلی چیزهاست. میدانم هر کدامشان چی هستند؛ اما چیزهای مختلف، وقتی یکباره درهم شوند و با هم به سراغ آدم بیایند، ماهیتشان عوض میشود و میشوند یک چیز دیگر و آدم هول میکند. ترس، به تنهایی ترس است. شگفتی، به تنهایی شگفتی است. کلّهشقی، به تنهایی کلّهشقی است. دوست داشتن، به تنهایی دوست داشتن است. حالا وقتی دوست داشتن و ترس و شگفتی و کلّهشقی درهم شوند، چیزی میشود که تکتکشان نیستند.
چیزی در من ریخته است که نمیدانم چیست. فقط یک چیز خاص نیست که در من ریخته است، خیلی چیزهاست. میدانم هر کدامشان چی هستند؛ اما چیزهای مختلف، وقتی یکباره درهم شوند و با هم به سراغ آدم بیایند، ماهیتشان عوض میشود و میشوند یک چیز دیگر و آدم هول میکند. ترس، به تنهایی ترس است. شگفتی، به تنهایی شگفتی است. کلّهشقی، به تنهایی کلّهشقی است. دوست داشتن، به تنهایی دوست داشتن است. حالا وقتی دوست داشتن و ترس و شگفتی و کلّهشقی درهم شوند، چیزی میشود که تکتکشان نیستند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.