بریده‌ای از کتاب نئو گلستان اثر پدرام ابراهیمی

سامان

سامان

1403/12/8

بریدۀ کتاب

صفحۀ 60

بر سرای شناسامردی وارد شدیم که در صحت گفتار و سلامت کردار شهره بود. سر و چشم رفیقان بوسید و چون مرا دید، پیشانی‌ام بوسید و بعد، گونه و سپس سینه‌ام را بوسه داد و چون بدین جای رسید، گفتم ما رسم نداریم در جلسه‌ی آشنایی از این صمیمی‌تر شویم.القصه تکریمان کرد و عزت نمود. پ.ن: واقعا بعضی حکایاتش خنده دار و باحاله:)))

بر سرای شناسامردی وارد شدیم که در صحت گفتار و سلامت کردار شهره بود. سر و چشم رفیقان بوسید و چون مرا دید، پیشانی‌ام بوسید و بعد، گونه و سپس سینه‌ام را بوسه داد و چون بدین جای رسید، گفتم ما رسم نداریم در جلسه‌ی آشنایی از این صمیمی‌تر شویم.القصه تکریمان کرد و عزت نمود. پ.ن: واقعا بعضی حکایاتش خنده دار و باحاله:)))

18

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.