بریده‌ای از کتاب در آستانه اثر احمد شاملو

در آستانه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 71

ناگهان عشق آفتاب‌وار نقاب برافکند و بام و در به صوتِ تجلی درآکند، شعشعه‌ی آذرخش‌وار فروکاست و انسان برخاست.

ناگهان عشق آفتاب‌وار نقاب برافکند و بام و در به صوتِ تجلی درآکند، شعشعه‌ی آذرخش‌وار فروکاست و انسان برخاست.

26

(0/1000)

نظرات

کنز مخفی :)

0