بریده‌ای از کتاب باد شرق باد غرب اثر پرل باک

زینب هادی

زینب هادی

1404/7/16 - 00:07

بریدۀ کتاب

صفحۀ 262

و آن‌گاه من به نوزاد تازه و شباهتش با مادرم اندیشیدم. یکی زندگی‌اش را تازه آغاز می‌کرد و دیگری آنذرا تازه به پایان برده بود. کمی غمگین به آهستگی گفتم : بچه خواهر و برادرمان در فضای چه جدایی‌ها و گسستگی‌هایی به دنیا آمد. مادرش از کشور و نژادش گسسته، مادر پدرش از یگانه پسرش با رنج چشم پوشیده؛ پدر شور بختش خانه اجداد و گذشته مقدسش را ترک گفته اما شوهرم به لبخندی قناعت کرد. شانه‌هایم را در میان بازوانش گرفت و آن‌گاه با سیمایی جدی گفت: جز به وحدت شادمانه‌ای که او با تولدش به‌همراه آورده فکر نکنید. او دل‌های پدر و مادرش را به‌هم پیوند زده، این دو قلبی را که زایش و پرورش تا این حد متفاوتشان ساخته و تفاوت‌ها واختلافات قرون فرسنگ‌ها جدایشان کرده بود. چه وحدتی!

و آن‌گاه من به نوزاد تازه و شباهتش با مادرم اندیشیدم. یکی زندگی‌اش را تازه آغاز می‌کرد و دیگری آنذرا تازه به پایان برده بود. کمی غمگین به آهستگی گفتم : بچه خواهر و برادرمان در فضای چه جدایی‌ها و گسستگی‌هایی به دنیا آمد. مادرش از کشور و نژادش گسسته، مادر پدرش از یگانه پسرش با رنج چشم پوشیده؛ پدر شور بختش خانه اجداد و گذشته مقدسش را ترک گفته اما شوهرم به لبخندی قناعت کرد. شانه‌هایم را در میان بازوانش گرفت و آن‌گاه با سیمایی جدی گفت: جز به وحدت شادمانه‌ای که او با تولدش به‌همراه آورده فکر نکنید. او دل‌های پدر و مادرش را به‌هم پیوند زده، این دو قلبی را که زایش و پرورش تا این حد متفاوتشان ساخته و تفاوت‌ها واختلافات قرون فرسنگ‌ها جدایشان کرده بود. چه وحدتی!

14

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.