بریده‌ای از کتاب بامداد خمار اثر فتانه(پروین) حاج سیدجوادی

hedgehog

hedgehog

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 383

التماس کرد: «من این پلنگ را دوست دارم محبوبه، این پلنگ را. نه آن برّه مظلوم و بی دست و پایی را که در خانه داشتم.» گفتم: « پس من به چشم تو من برّه بی دست و پا بودم؟ اگر زنی بساز باشد برّه بی دست و پاست؟»

التماس کرد: «من این پلنگ را دوست دارم محبوبه، این پلنگ را. نه آن برّه مظلوم و بی دست و پایی را که در خانه داشتم.» گفتم: « پس من به چشم تو من برّه بی دست و پا بودم؟ اگر زنی بساز باشد برّه بی دست و پاست؟»

5

0

(0/1000)

نظرات

hedgehog

hedgehog

2 روز پیش

قدیما هم پلنگ دوست داشتند! 🚶🏻‍♀️

0