بریده‌ای از کتاب خاستگاه هرمنوتیک خود: سخنرانی ها در کالج دارتموت 1980 اثر میشل فوکو

خاستگاه هرمنوتیک خود: سخنرانی ها در کالج دارتموت 1980
بریدۀ کتاب

صفحۀ 178

من قدرتی بر شما اعمال می‌کنم، بر رفتارتان تأثیر می‌گذارم و یا قصد دارم تأثیر بگذارم و قصد دارم رفتارتان را هدایت و اداره کنم. ساده‌ترین وسیله مسلما این است که دست‌تان را بگیرم و وادارتان کنم این‌جا یا آن‌جا بروید. می‌توانم بگویم چنین کاری به نوعی درجه‌ی صفر قدرت و شکل محدود [قدرت] است و در واقع در همین لحظه است که قدرت دیگر قدرت نیست و فقط بدل می‌شود به زور جسمی. در عوض وقتی از سنم استفاده می‌کنم، از موقعیت اجتماعی‌ام، از شناخت‌هایی که می‌توانم از فلان یا بهمان چیز داشته باشم تا شما را به نحوی هدایت کنم -یعنی وقتی شما را وادار به هیچ چیز نکنم و آزاد بگذارم- در همین لحظه است که اعمال قدرت می‌کنم. ...وقتی می‌توانیم قدرت را تعریف کنیم که نسبتی میان دو سوژه‌ی آزاد وجود دارد و در این نسبت عدم توازنی هست چندان که یکی می‌تواند بر دیگری اثر بگذارد و دیگری «اثر» بپذیرد یا قبول کند که اثر بپذیرد.

من قدرتی بر شما اعمال می‌کنم، بر رفتارتان تأثیر می‌گذارم و یا قصد دارم تأثیر بگذارم و قصد دارم رفتارتان را هدایت و اداره کنم. ساده‌ترین وسیله مسلما این است که دست‌تان را بگیرم و وادارتان کنم این‌جا یا آن‌جا بروید. می‌توانم بگویم چنین کاری به نوعی درجه‌ی صفر قدرت و شکل محدود [قدرت] است و در واقع در همین لحظه است که قدرت دیگر قدرت نیست و فقط بدل می‌شود به زور جسمی. در عوض وقتی از سنم استفاده می‌کنم، از موقعیت اجتماعی‌ام، از شناخت‌هایی که می‌توانم از فلان یا بهمان چیز داشته باشم تا شما را به نحوی هدایت کنم -یعنی وقتی شما را وادار به هیچ چیز نکنم و آزاد بگذارم- در همین لحظه است که اعمال قدرت می‌کنم. ...وقتی می‌توانیم قدرت را تعریف کنیم که نسبتی میان دو سوژه‌ی آزاد وجود دارد و در این نسبت عدم توازنی هست چندان که یکی می‌تواند بر دیگری اثر بگذارد و دیگری «اثر» بپذیرد یا قبول کند که اثر بپذیرد.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.