بریدهای از کتاب داستان ملال انگیز (از یادداشت های یک مرد سالخورده) اثر آنتون چخوف
7 روز پیش
صفحۀ 96
در چنین وضعی، بیماری، هراس از مرگ، شرایط سخت و انسانها، تمام چیزی را که پیش از این جهانبینی میدانستهام به راحتی از بین میبرد. پس تعجبی ندارد که در ماههای آخر تیرگی و سیاهی وجودم را پر کرده؛ تعجبی ندارد که اهمیتی برای چیزی قائل نیستم. وقتی انسان چنین خلاء بزرگی در وجودش داشته باشد سرماخوردگی سادهای هم نظام زندگیاش را بر هم میزند. هر پرندهای را جغد شوم میپندارد و هر صدایی را پارس سگ. فکرهای ریز و درشت، بختآوریها و بدبیاریهایش نشان از مرضش دارند و لا غیر.
در چنین وضعی، بیماری، هراس از مرگ، شرایط سخت و انسانها، تمام چیزی را که پیش از این جهانبینی میدانستهام به راحتی از بین میبرد. پس تعجبی ندارد که در ماههای آخر تیرگی و سیاهی وجودم را پر کرده؛ تعجبی ندارد که اهمیتی برای چیزی قائل نیستم. وقتی انسان چنین خلاء بزرگی در وجودش داشته باشد سرماخوردگی سادهای هم نظام زندگیاش را بر هم میزند. هر پرندهای را جغد شوم میپندارد و هر صدایی را پارس سگ. فکرهای ریز و درشت، بختآوریها و بدبیاریهایش نشان از مرضش دارند و لا غیر.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.