بریدۀ کتاب

بهار

بهار

1403/7/15

به امید دل بستم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 82

《چرا این وقت شب روی لبه پشت‌بوم داری پرسه میزنی هیکاری؟ نمیترسی پرت بشی؟》 می‌گوید:《البته که میترسم. اما ترس فقط یک سایه گنده با یک ستون فقرات کوچیکه.》

《چرا این وقت شب روی لبه پشت‌بوم داری پرسه میزنی هیکاری؟ نمیترسی پرت بشی؟》 می‌گوید:《البته که میترسم. اما ترس فقط یک سایه گنده با یک ستون فقرات کوچیکه.》

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.