بریده‌ای از کتاب از دیار حبیب اثر سیدمهدی شجاعی

از دیار حبیب
بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

زبان به چه کار آید؟اشک چه می‌تواند بکند؟قلب چگونه در سینه بماند؟نفس چگونه بیرون بیاید؟حبیب یاری کن!اینجا جای سخن گفتن توست.تو چیزی بگو.مرا دست بگیر در این اقیانوس بیکران محبت! من ندیده‌ام!نچشیده‌ام.کسی تا به حال این همه محبت یکجا و یک بغل به من هدیه نکرده است.کاری بکن حبیب!چیزی بگو!

زبان به چه کار آید؟اشک چه می‌تواند بکند؟قلب چگونه در سینه بماند؟نفس چگونه بیرون بیاید؟حبیب یاری کن!اینجا جای سخن گفتن توست.تو چیزی بگو.مرا دست بگیر در این اقیانوس بیکران محبت! من ندیده‌ام!نچشیده‌ام.کسی تا به حال این همه محبت یکجا و یک بغل به من هدیه نکرده است.کاری بکن حبیب!چیزی بگو!

21

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.