بریدۀ کتاب

Nj

1402/10/25

مربع های قرمز: خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس
بریدۀ کتاب

صفحۀ 254

مخمل سیاه و پر ستاره ی اسمان مثل یک لحاف نرم رویمان پهن شده بود . هر کس گوشه ای تیمم می کرد . سکوت و زمزمه شیار را گرفته بود . ستاره ها چه شلوغش کرده بودند برای تماشای بچه ها .

مخمل سیاه و پر ستاره ی اسمان مثل یک لحاف نرم رویمان پهن شده بود . هر کس گوشه ای تیمم می کرد . سکوت و زمزمه شیار را گرفته بود . ستاره ها چه شلوغش کرده بودند برای تماشای بچه ها .

2

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.