بریده‌ای از کتاب جایی که فقط خودمان می دانیم اثر مورین گو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 169

دکمه‌های پیراهنش را باز کرد و غرغرکنان گفت:"حرف نباشه." با تعجب نگاهش کردم."چی‌کار می‌کنی؟!" به باز کردن دکمه‌ها ادامه داد و بدون اینکه سرش را بالا بیاورد،جواب داد:" بهش میگن عوض کردن لباس!" چشم از صورتش برندار°_°😏🤓🥂

دکمه‌های پیراهنش را باز کرد و غرغرکنان گفت:"حرف نباشه." با تعجب نگاهش کردم."چی‌کار می‌کنی؟!" به باز کردن دکمه‌ها ادامه داد و بدون اینکه سرش را بالا بیاورد،جواب داد:" بهش میگن عوض کردن لباس!" چشم از صورتش برندار°_°😏🤓🥂

72

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.