بریدهای از کتاب جایی که فقط خودمان می دانیم اثر مورین گو
1404/4/3
صفحۀ 169
دکمههای پیراهنش را باز کرد و غرغرکنان گفت:"حرف نباشه." با تعجب نگاهش کردم."چیکار میکنی؟!" به باز کردن دکمهها ادامه داد و بدون اینکه سرش را بالا بیاورد،جواب داد:" بهش میگن عوض کردن لباس!" چشم از صورتش برندار°_°😏🤓🥂
دکمههای پیراهنش را باز کرد و غرغرکنان گفت:"حرف نباشه." با تعجب نگاهش کردم."چیکار میکنی؟!" به باز کردن دکمهها ادامه داد و بدون اینکه سرش را بالا بیاورد،جواب داد:" بهش میگن عوض کردن لباس!" چشم از صورتش برندار°_°😏🤓🥂
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.