بریده‌ای از کتاب چشم اندازی از پل اثر آرتور میلر

روشنا

روشنا

1403/8/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

بئاتریچه: خب آدم‌ها رو دوست داره. این چه عیبی داره؟ ادی: عیبش اینه که بیشتر آدم‌ها آدم نیستن. می‌خواد بره سرکار؛ یه مشت لوله‌کش؛ حواسش نباشه، درسته قورتش می‌دن. از من بشنو، کتی، به احدی اعتماد نکن تا هیچ‌وقت پشیمون نشی.

بئاتریچه: خب آدم‌ها رو دوست داره. این چه عیبی داره؟ ادی: عیبش اینه که بیشتر آدم‌ها آدم نیستن. می‌خواد بره سرکار؛ یه مشت لوله‌کش؛ حواسش نباشه، درسته قورتش می‌دن. از من بشنو، کتی، به احدی اعتماد نکن تا هیچ‌وقت پشیمون نشی.

59

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.