بریدهای از کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ اثر جی. کی. رولینگ
1404/5/21
صفحۀ 356
- من برات جاسوسی کردم، به خاطرت دروغ گفتم، به خاطر تو جونمو به خطر انداختم. قرار بود همهی این کارها برای صحیح و سالم نگه داشتن پسر لیلی پاتر باشه. اون وقت حالا به من میگی اونو بزرگ کردی مثل خوکی که میپرورونند تا بعد اونو بکشند _ دامبلدور با لحنی جدی گفت: - ولی این غم انگیزه، سیوروس، بالاخره به این پسر علاقه پیدا کردی؟ اسنیپ فریاد زد: - به اون؟ اکسپکتو پاترونوم! - از نوک چوبدستیاش آهویی نقرهای بیرون پرید: به نرمی کف دفتر فرود آمد، جستی زد و به آن سوی دفتر رفت، سپس پرواز کنان از پنجره خارج شد. دامبلدور دور شدنش را تماشا میکرد و وقتی تابش نقره فامش به خاموشی گرایید با چشمهایی پر از اشک رویش را به سمت اسنیپ برگرداند و گفت: - بعد از این همه سال؟ اسنیپ گفت: -" تمام مدت."
- من برات جاسوسی کردم، به خاطرت دروغ گفتم، به خاطر تو جونمو به خطر انداختم. قرار بود همهی این کارها برای صحیح و سالم نگه داشتن پسر لیلی پاتر باشه. اون وقت حالا به من میگی اونو بزرگ کردی مثل خوکی که میپرورونند تا بعد اونو بکشند _ دامبلدور با لحنی جدی گفت: - ولی این غم انگیزه، سیوروس، بالاخره به این پسر علاقه پیدا کردی؟ اسنیپ فریاد زد: - به اون؟ اکسپکتو پاترونوم! - از نوک چوبدستیاش آهویی نقرهای بیرون پرید: به نرمی کف دفتر فرود آمد، جستی زد و به آن سوی دفتر رفت، سپس پرواز کنان از پنجره خارج شد. دامبلدور دور شدنش را تماشا میکرد و وقتی تابش نقره فامش به خاموشی گرایید با چشمهایی پر از اشک رویش را به سمت اسنیپ برگرداند و گفت: - بعد از این همه سال؟ اسنیپ گفت: -" تمام مدت."
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.