بریده‌ای از کتاب پروژه‌ی هیل‌مری اثر اندی ویر

زهرا

زهرا

1404/7/22 - 19:25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 323

ایلیوخینا پرید جلو و استرات را بغل کرد. «اومدم که واسه ی زمین بمیرم! خیلی باحاله، نه؟!» سرم را کمی به سمت دیمیتری هم کردم و پرسیدم:« همه ی شما روس ها دیوونه اید؟» لبخند و گفت:« اره. جور دیگه ای نمی شه که هم روس باشی و هم خوشحال باشی.»

ایلیوخینا پرید جلو و استرات را بغل کرد. «اومدم که واسه ی زمین بمیرم! خیلی باحاله، نه؟!» سرم را کمی به سمت دیمیتری هم کردم و پرسیدم:« همه ی شما روس ها دیوونه اید؟» لبخند و گفت:« اره. جور دیگه ای نمی شه که هم روس باشی و هم خوشحال باشی.»

9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.