بریده‌ای از کتاب ته خیار (سی داستان) اثر هوشنگ مرادی کرمانی

Hani

Hani

1403/11/27

بریدۀ کتاب

صفحۀ 142

روی شاخه‌ی درخت توت کلاغی نشسته و با خود فکر می‌کند که: "این مردُم چرا می‌دوند، کجا می‌خواهند بروند؟." کلاغ آدم نیست که بداند، صبح تا شب باید بدود.

روی شاخه‌ی درخت توت کلاغی نشسته و با خود فکر می‌کند که: "این مردُم چرا می‌دوند، کجا می‌خواهند بروند؟." کلاغ آدم نیست که بداند، صبح تا شب باید بدود.

22

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.