بریده‌ای از کتاب در بازار اسیران اثر دنیا میخائیل

kan@shi

kan@shi

1404/1/27

بریدۀ کتاب

صفحۀ 216

( بماند به یادگار برای (جمیله ها)❤🖤) بعد از یک ساعت از خانه خارج شد تا در خیابان های روستایش قدم بزند.ولی چه بلایی بر سر خیابان ها آمده بود؟! مثل آفتاب پرست دوره اش کرده بودند.(هیچ چیز مثل قبل نبود)،حتی آسمان هم فرق کرده بود.جهانِ اطرافش تغییر کرده بود.این در حالی بود که او در (اوج شور و اشتیاق) برای اشیای قدیمی و صمیمی اش بود:)

( بماند به یادگار برای (جمیله ها)❤🖤) بعد از یک ساعت از خانه خارج شد تا در خیابان های روستایش قدم بزند.ولی چه بلایی بر سر خیابان ها آمده بود؟! مثل آفتاب پرست دوره اش کرده بودند.(هیچ چیز مثل قبل نبود)،حتی آسمان هم فرق کرده بود.جهانِ اطرافش تغییر کرده بود.این در حالی بود که او در (اوج شور و اشتیاق) برای اشیای قدیمی و صمیمی اش بود:)

14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.