بریدهای از کتاب نامه به پدر اثر فرانتس کافکا
1402/3/12
صفحۀ 1
«به جرأت میتوانم بگویم که تو در سراسر زندگیات، با هیچ واقعهای روبهرو نبودهای که اهمیتش برای تو به پای اهمیتی برسد که تلاشهای ازدواج برای من داشتهاند. منظورم این نیست که تو اصولا ماجرای مهمی را پشت سر نگذاشتهای؛ بلکه برعکس: زندگی تو خیلی پرماجراتر و پردردسرتر و فشرده تر از زندگی من بوده؛ اما درست به همین علت است مه چیزی مشابه برایت پیش نیامده. به این میماند که کسی مجبور باشد از پنج پلۀ کوتاه بالا برود، و کس دیگری فقط از یک پله، ولی این پله دست کم برای او به اندازهای بلند باشد که جمع آن پنج پلۀ دیگر برای دیگری. آن نفر اول، نه فقط از عهدۀ هر پنج پله، بلکه از عهدۀ صدها و هزارها پلۀ دیگر هم برخواهد آمد؛ زندگی او، زندگی بزرگ و پرمشقتی خواهد بود، اما هیچکدام از پلههایی که از آنها بالا رفته، برای او آن اهمیتی را نخواهد داشت که آن یک پله اول و بلند برای آن نفر دوم، که اگر تمام قدرتش را هم به کار بگیرد محال است بتواند از آن بالا برود؛ پلهای مع هرگز به بالایش نخواهد رسید و طبیعی است که هرگز هم از آن نخواهد گذشت.»
«به جرأت میتوانم بگویم که تو در سراسر زندگیات، با هیچ واقعهای روبهرو نبودهای که اهمیتش برای تو به پای اهمیتی برسد که تلاشهای ازدواج برای من داشتهاند. منظورم این نیست که تو اصولا ماجرای مهمی را پشت سر نگذاشتهای؛ بلکه برعکس: زندگی تو خیلی پرماجراتر و پردردسرتر و فشرده تر از زندگی من بوده؛ اما درست به همین علت است مه چیزی مشابه برایت پیش نیامده. به این میماند که کسی مجبور باشد از پنج پلۀ کوتاه بالا برود، و کس دیگری فقط از یک پله، ولی این پله دست کم برای او به اندازهای بلند باشد که جمع آن پنج پلۀ دیگر برای دیگری. آن نفر اول، نه فقط از عهدۀ هر پنج پله، بلکه از عهدۀ صدها و هزارها پلۀ دیگر هم برخواهد آمد؛ زندگی او، زندگی بزرگ و پرمشقتی خواهد بود، اما هیچکدام از پلههایی که از آنها بالا رفته، برای او آن اهمیتی را نخواهد داشت که آن یک پله اول و بلند برای آن نفر دوم، که اگر تمام قدرتش را هم به کار بگیرد محال است بتواند از آن بالا برود؛ پلهای مع هرگز به بالایش نخواهد رسید و طبیعی است که هرگز هم از آن نخواهد گذشت.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.