بریدۀ کتاب

درباره تقسیم کار اجتماعی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 343

هر جا که تراکم مجتمع متناسب با حجمش باشد، علائق و روابط شخصی نادر و ناتوانند و در چنین وضعی دیگران،‌ حتی کسانیکه از نزدیک اطراف شخص را گرفته‌اند به آسانی از نظر می‌روند و از یکدیگر سلب علاقه میکنند. نتیجه‌ این بی‌اعتنائی متقابل سست گردیدن مراقبت جمعی است، و در نتیجه قلمرو عمل آزاد هر فرد عملا گسترده میشود و اندک اندک این امر بصورت یک حق در میآید. در واقع وجدان جمعی فقط بشرطی که متحمل تناقض نباشد و درباره آنها سعه صدر به خرج ندهد، نیروی خود را حفظ میکند. بهرحال پس از کنترل اجتماعی، اعمال و افعالی ارتکاب میشوند که با وجدان مشترک از در تناقض درمیآیند، ولی وجدان مذکور عکس العملی به خرج نمیدهد و اگر برخی از آنها با تواتر و هم شکلی کافی تکرار شوند، کار به از پا در آمدن و بیچاره شدن احساس جمعی‌ای می‌انجامد که این اعمال جریحه‌دارش کرده‌اند. وقتی قاعده‌ای که مورد احترام قرار نمی‌گیرد، موجب کیفر نشود دیگر به اندازه سابق قابل احترام بنظر نمیآید. [...] چون زوال تیپ قطعه‌ای به توسعه قابل ملاحظه مراکز شهری می‌انجامد، این امر را میتوان دلیل برای تعمیم این پدیده دانست.

هر جا که تراکم مجتمع متناسب با حجمش باشد، علائق و روابط شخصی نادر و ناتوانند و در چنین وضعی دیگران،‌ حتی کسانیکه از نزدیک اطراف شخص را گرفته‌اند به آسانی از نظر می‌روند و از یکدیگر سلب علاقه میکنند. نتیجه‌ این بی‌اعتنائی متقابل سست گردیدن مراقبت جمعی است، و در نتیجه قلمرو عمل آزاد هر فرد عملا گسترده میشود و اندک اندک این امر بصورت یک حق در میآید. در واقع وجدان جمعی فقط بشرطی که متحمل تناقض نباشد و درباره آنها سعه صدر به خرج ندهد، نیروی خود را حفظ میکند. بهرحال پس از کنترل اجتماعی، اعمال و افعالی ارتکاب میشوند که با وجدان مشترک از در تناقض درمیآیند، ولی وجدان مذکور عکس العملی به خرج نمیدهد و اگر برخی از آنها با تواتر و هم شکلی کافی تکرار شوند، کار به از پا در آمدن و بیچاره شدن احساس جمعی‌ای می‌انجامد که این اعمال جریحه‌دارش کرده‌اند. وقتی قاعده‌ای که مورد احترام قرار نمی‌گیرد، موجب کیفر نشود دیگر به اندازه سابق قابل احترام بنظر نمیآید. [...] چون زوال تیپ قطعه‌ای به توسعه قابل ملاحظه مراکز شهری می‌انجامد، این امر را میتوان دلیل برای تعمیم این پدیده دانست.

1

0

(0/1000)

نظرات

دورکیم در این قسمت از کتاب دوم تقسیم کار اجتماعی، به دنبال علل و شرایط گسترش تقسیم کار و زوال وجدان جمعی است. او با رد نظر اقتصاددانان مبنی بر فایده‌گرایانه و قصدمند بودن گسترش تقسیم کار با استناد به مراحل تاریخی جوامع انسانی و همچنین بحث منطقی در فرق میان پیامد و قصد، در پی شرایط عینی بیرونی‌ای است که جوامع را بدون قصد و نیت قبلی به سمت گسترش تقسیم کار و زوال وجدان جمعی سوق داده است. پیامد این گسترش تقسیم کار و زوال احساس جمعی، پرمایه‌تر شدن کار افراد و افزایش تولید بوده است اما این لزوما به معنی خوشبختی بیشتر نیست.
دورکیم در جستجوی شرایط بیرونی مذکور به افزایش حجم و تراکم جوامع می‌رسد و در این بریده‌ی نقل شده، نشان می‌دهد که چگونه افزایش حجم جامعه و افزایش تراکم متناسب با آن، به زوال وجدان جمعی می‌انجامد و زمینه را برای رشد تیپ اجتماعی دیگری که به جای شباهت با احساسات جمعی بر تقسیم کار بنا شده است، باز می‌کند.

0