بریدهای از کتاب ملت دوپامین اثر آنا لمبک
1403/4/21
صفحۀ 135
یکی از بیمارانم که اتفاقا نتیجه خوبی از داروهای ضدافسردگی گرفته بود میگفت دیگر موقع تبلیغات المپیک گریه نمیکند. وقتی احوالات سابقش را تعریف میکرد میخندید و خوشحال بود از اینکه بهخاطر درمان افسردگی و اضطرابش جنبههای احساساتی شخصیتش را از دست داده است. ولی وقتی نتوانست در مراسم ختم مادرش گریه کند تعادلش بههم خورد. او داروهای ضدافسردگی را کنار گذاشت و اندکی بعد طیف وسیعتری از عواطف، از جمله اضطراب و افسردگی را تجربه کرد. او تصمیم گرفت حالهای بد را تجربه کند ولی احساس انسان بودن داشته باشد. به نظر او ارزشش را داشت.
یکی از بیمارانم که اتفاقا نتیجه خوبی از داروهای ضدافسردگی گرفته بود میگفت دیگر موقع تبلیغات المپیک گریه نمیکند. وقتی احوالات سابقش را تعریف میکرد میخندید و خوشحال بود از اینکه بهخاطر درمان افسردگی و اضطرابش جنبههای احساساتی شخصیتش را از دست داده است. ولی وقتی نتوانست در مراسم ختم مادرش گریه کند تعادلش بههم خورد. او داروهای ضدافسردگی را کنار گذاشت و اندکی بعد طیف وسیعتری از عواطف، از جمله اضطراب و افسردگی را تجربه کرد. او تصمیم گرفت حالهای بد را تجربه کند ولی احساس انسان بودن داشته باشد. به نظر او ارزشش را داشت.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.