بریدهای از کتاب امنیت و دو داستان دیگر اثر آریل دورفمن
1404/1/25
صفحۀ 22
کافی بود که آن روز از مسیر دیگری به خانه برود، به خاطر تمرین کمی بیشتر بماند، سر صبحانه کمی بیشتر معطل بشود، سعی کند در کوهستان یا آفتاب نفس بگیرد، فکر میکرد هر معطلی سادهای او را از مواجهه با آهنگ فراموششدهٔ پدرش نجات میداد. اما درست نبود. آن آهنگ آخرش یک جوری او را پیدا میکرد، شبی، نصفهشبی، سندش هم اینجا بود، همین لحظهای که قرار بود اعدامش کنند ...
کافی بود که آن روز از مسیر دیگری به خانه برود، به خاطر تمرین کمی بیشتر بماند، سر صبحانه کمی بیشتر معطل بشود، سعی کند در کوهستان یا آفتاب نفس بگیرد، فکر میکرد هر معطلی سادهای او را از مواجهه با آهنگ فراموششدهٔ پدرش نجات میداد. اما درست نبود. آن آهنگ آخرش یک جوری او را پیدا میکرد، شبی، نصفهشبی، سندش هم اینجا بود، همین لحظهای که قرار بود اعدامش کنند ...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.